خداوند متعال در قرآن میفرماید:
«إِنَّا عَرَضْنَا الْأَمانَةَ
عَلَى السَّماواتِ وَ الْأَرْضِ وَ الْجِبالِ فَأَبَيْنَ أَنْ يَحْمِلْنَها وَ
أَشْفَقْنَ مِنْها وَ حَمَلَهَا الْإِنْسانُ إِنَّهُ كانَ ظَلُوماً جَهُولاً» [1]
مفسّرین نظیر مرحوم ملامحسن فیض کاشانی«ره» و مرحوم علاّمه
طباطبایی«ره»هر يک کلمۀ «امانت» که در این آیه آمده است را به نحوی تفسیر کرده و
معنای «اختیار» [2]یا «ولایت» [3]و نظایر اینها را برای این کلمه اراده کردهاند.
لکن تصوّر من این است که مراد از این امانت «دل» انسان است.
به عبارت روشنتر، امانت مورد نظر قرآن مجید، عرش خدا و عرش
خدا، دل انسان است. امانتی که معمولاً انسانها قدر آن را ندانسته و به آن ظلم
کردهاند و متأسّفانه به جای اینکه خداوند در دل باشد، صفات رذیله و هوی و هوس دل
را پر کرده است.
دل انسان جایگاه خداوند رحمان بوده و به صورت امانت در دست
او است و باید تلاش کند حضور خدا را در آن حفظ نماید. اگرصفات رذیله و تمنیّات
نفسانی به دل راه نیابد، دل میشود منزلگاه خداوند و در حقیقت عرش خدای رحمان در
دل جای میگیرد؛ لذا میفرماید:
«أَنَّ
قَلْبَ الْمُؤْمِنِ عَرْشُ الرَّحْمَنِ» [4]
آنان که این راه را طی کرده و به هدف و مطلوب نهائی رسیدهاند،
توانستهاند دنیا و تمنیّات آن را از دل بیرون کرده و در عوض جایگاه پروردگار را
در دل خود حفظ کنند و در حقیقت هیچ شریک و همسایهای در خانۀ دل برای صاحب اصلی آن
ایجاد نکردهاند. حتّي ذهن ایشان نیز لحظهای از یاد خدا غافل نشده و همواره در
دریای نورانی یاد و نام محـبوب خویش غوطهور میباشند تا اینکه سراسر وجود آنان یک
وجود خدائی شده و میتوانند به مقام خليفة اللهی دست یابند.
از اینرو حضرات معصومین«سلام الله علیهم» پشت پا به همۀ
دنیا زده و ریاست و ثروت و همۀ متعلّقات آن را با پستترین و حقیرترینِ اشیاء
یکسان میدانند. مگر اینکه همین دنیا و متعلّقات آن بتواند مرکبی باشد برای طی
کردن مسیر پر پیچ وخم حرکت صعودی انسان به سوی پروردگارمتعال.
پی نوشت ها:
[1]. الاحزاب / 72
[2]. تفسير الصافي، ج 4، ص 208
[3]. الميزان في تفسير القرآن، ج 16، ص 354
[4]. بحارالأنوار، ج 55، ص 39